فردی پنج سال پیش از السالوادور به همراه پسر 4 ساله و مادر کودکش به آمریکا آمد. آنها در شهر دالی ساکن شدند.
اکنون فردی یک پدر مجرد است که جرمی 9 ساله خود را بزرگ می کند. آنها در یک آپارتمان دو خوابه با خانواده دیگری زندگی می کنند و همگی مشتریان دائمی Second Harvest of Silicon Valley هستند.
فردی در ساخت و ساز کار می کند و کار قراردادی او باعث می شود هر هفته در زمان های مختلف به سراسر منطقه خلیج سفر کند. او شغل خود را در طول همه گیری از دست نداد، اما ساعات کاری او بسیار کاهش یافت. پس انداز او اکنون کاملاً از بین رفته است.
من همیشه در مورد اجاره صحبت می کنم زیرا گران ترین است، اما قبض تلفن همراه هم داریم چون نمی توانیم بدون تلفن زندگی کنیم. من حتی برای کار به آنها نیاز دارم.
جرمی یک برنامه مدرسه ترکیبی دارد. نیمی از هفته را با کامپیوترش در خانه آموزش مجازی انجام می دهد و نیمه دیگر هفته را در مدرسه شش بلوک دورتر می رود. در بیشتر مواقع، فردی میتواند جابجایی و حمل و نقل را انجام دهد، اما فشار برای پول درآوردن برای مخارج خانه باعث میشود که فردی مجبور شود جرمی را تحت نظارت هم اتاقیهایش در حین کار ترک کند.
فردی به یاد می آورد: «ابتدا می ترسیدم. من باید برای جرمی یک تلفن می گرفتم تا بتوانم وقتی سر کار بودم با او در تماس باشم زیرا می دانستم که او فقط در اتاق ما است. حالا او کمی بزرگتر شده است و وضعیت را بیشتر درک می کند. من به عنوان یک پدر همیشه نگران پسرم هستم. او می تواند 40 ساله شود و من همیشه نگران او خواهم بود.
فردی شام را برای جرمی آماده می کند و از زمانی که همه گیر شروع شد، پس انداز پول را با بردن باقیمانده به محل کار در روز بعد پذیرفت. جرمی عاشق سوپ است و فردی به اشتراک میگذارد که پسرش مانند سایر بچهها اهل غذا خوردن نیست زیرا هر چیزی را که فردی بپزد امتحان میکند. فردی گفت که از تنوع غذایی که از Second Harvest دریافت می کنند به طرز خوشایندی شگفت زده شده است.
هرگز فکر نمیکردم همه آن چیزها را در جعبههای غذا بیاوریم. فکر کردم، «هر غذایی درست میشود، کمک میکند»، اما بعد شیر و تخممرغ و همه چیزهایی را که لازم داشتم، چیزهای ضروری دیدم. این خیلی به من کمک کرد.»
فصل تعطیلات امسال فردی را به یاد آنچه او و پسرش در تعطیلات سال گذشته تجربه کردند می اندازد.
«سال گذشته ما پولی برای خرید شام شکرگزاری نداشتیم و من از قبل خودم و جرمی را آماده میکردم که مثل هر روز دیگری جشن نگیریم و درست نکنیم. اما سپس به توزیع رفتیم و همه چیز را در یک وعده غذایی سنتی برای تعطیلات [مانند بوقلمون] دریافت کردیم، بنابراین امسال نیز همین کار را انجام خواهیم داد تا بتوانیم شکرگزاری و کریسمس را جشن بگیریم. غذا برای ما روزهای زیادی دوام می آورد.»
پیوند فردی با پسرش از زمان بیماری همه گیر عمیق تر شده است و ایمان او به خدا به او کمک کرده تا در زمان های سخت به جلو برود.
چیزی که واقعاً مرا تحت تأثیر قرار داد این بود که جرمی هر روز صبح از من میپرسید، آیا فردا میروی سر کار؟ بنابراین می دانستم که او می خواهد من بمانم. واقعاً مرا تحت تأثیر قرار داد که او آنقدر به من نزدیک بود و نگران بود که من می خواهم بروم.»
فردی نمیخواهد پسرش را ترک کند، اما باید برای تامین نیازهای آنها امرار معاش کند. عشق فردی به پسرش او را به کار سخت تر در طول همه گیری سوق داده است. تنها چیزی که فردی اکنون می تواند به آن فکر کند این است که پول کافی برای زنده ماندن، تحصیلات و غذای پسرش به دست آورد.
پیوند فردی با پسرش از زمان بیماری همه گیر عمیق تر شده است و ایمان او به خدا به او کمک کرده تا در زمان های سخت به جلو برود.
چیزی که واقعاً مرا تحت تأثیر قرار داد این بود که جرمی هر روز صبح از من میپرسید، آیا فردا میروی سر کار؟ بنابراین می دانستم که او می خواهد من بمانم. واقعاً مرا تحت تأثیر قرار داد که او آنقدر به من نزدیک بود و نگران بود که من می خواهم بروم.»
فردی نمیخواهد پسرش را ترک کند، اما باید برای تامین نیازهای آنها امرار معاش کند. عشق فردی به پسرش او را به کار سخت تر در طول همه گیری سوق داده است. تنها چیزی که فردی اکنون می تواند به آن فکر کند این است که پول کافی برای زنده ماندن، تحصیلات و غذای پسرش به دست آورد.